سرود دانشگاه
ما از تبار عشق و ایمانیم میراثدار ذوق و عرفانیم تاریخ علم و دین گواه ماست سرچشمه ی فرهنگ ایرانیم
|
وقتی نماد شهر ما فضلابنشاذان است یعنی که راهی نیست از این خاک تا افلاک آهسته بر این خاک عطرآگین قدم بگذار خاک شهیدان است این خاک سراسر پاک
|
پیشینهی ما چرخ صنعت را تا اوج بینالود گسترده نام دیار ما نشابور است آوازه اش در هر کران مانده
|
بر طارم فیروزهای ِما صدها ستاره خوش درخشیدند فرزانگانی از تبار علم که هر کدام از جنس خورشیدند
|
در پیشگاه این همه شوکت باید که سر خم کرد و زانو زد چنگیز آتش زد، نمی دانست دریا نه میخشکد نه میسوزد
|
در شعرهای روشن عطار غمهای عالم رنگ میبازد یک بیت خیام نشابوری از شهر، دانشگاه میسازد
|
با آن حدیث وحدت از زنجیرهی زرین خورشید هشتم رد شد از درگاه نیشابور دروازه ی علم است، بهتر بود بنویسند بر سردر این شهر: دانشگاه نیشابور
|
تا پای جان پای تو می مانیم با قلبی آرام و سری پرشور این سایهی سیمرغ فرهنگ است بر بام دانشگاه نیشابور
|